صبح زود بیدار شدن و صبحانه خوردن با صدای رادیو که داشت تیتراژ تقویم تاریخ را پخش میکرد، یکی از سختترین کارهای هر روزم بود. شاید 9 یا 10 ساله بودم و هر روز صبح به وقت انجام دادن این کارها در ذهنم از روزهایی رویا میبافتم که در آن مدرسه تمام شده باشد. هر چند در مدرسه هم اوقات خوشی داشتم. اما فکر میکنم نه تنها من بلکه بسیاری از بچهها از مدرسه رفتن و درس خواندن در ذهنشان یک کار اجباری ساختهاند؛ این کار را یا خودشان انجام دادهاند یا والدینشان هنگامی که در مقابل بچهها ایستاده و گفتهاند: «باید» بری مدرسه!
بیشتر ما در بچگی مدرسه را مانعی میدانستیم که مجبور بودیم از روی آن بپریم تا بزرگ شویم. جان گرین، که امروز به عنوانیکی از پرفروشترین نویسندههای نیویورک شناخته میشود هم یکی از ما بوده؛ یکی از مایی که حس میکردیم تحصیل کردن یک عمل قراردادی و اجباری است. او در سخنرانی که در TED ارایه کرده است گفته: «وقتی یازده یا دوازده سالم بود برای آیندهام شغل خوب نمیخواستم. چون میدیدم که آدمهایی که شغل خوب دارند، صبح زود بیدار میشوند و الگوی زندگیشان یک الگوی شاد نبود».
اما چطور شد که جان گرین دوازده ساله فراری از انتخاب شغل خوب و درس خواندن، ناگهان تبدیل به یکی از موفقترین نویسندههای آمریکا شد؟ او در میان جمعی از افرادی که تشنه یادگیری بودند قرار گرفت و جهانش به واسطه نقشه جدید زندگیاش تغییر کرد.
روش زندگی هر کدام از ما، نقشه زندگی ماست؛ تحصیل کردن، کار کردن، یادگیری، تغییر و هر کار دیگری که در زندگی میکنیم، نقشهای است که ترسیم کردهایم و زندگیمان را تغییر خواهد داد.
هر چند جان گرین در سخنرانی TED درباره امکانات و فرصتهای بینظیر یادگیری در دنیای آنلاین صحبت میکند و توضیح میدهد چطور امروز همه چیز تغییر کرده و نسل جدید میتواند چقدر ساده یادگیری را نه به عنوان یک مانع یا کاری اجباری بلکه به عنوان هدفی در نقشه زندگی خود تعریف کرده و در دنیای آنلاین دنبال کند. اما من در این نوشته کوتاه میخواهم به آنچه او تحت عنوان نقشهنگاری از آن حرف میزند اشاره کنم.
جان گرین میگوید: «روشهای ما برای زندگی کردن، نقشههای ما را برای زندگی شکل میدهد و نقشههایی ما، زندگی ما را شکل میدهد. باور من این است که نقشهها به شما نشان نمیدهد که در زندگیتان به کجا خواهید رفت بلکه به شما نشان میدهد در زندگیتان ممکن است به کجا بروید. و شما به ندرت به جایی میروید که روی نقشهتان نیست.»
طلاییترین جمله جان گرین در سخنرانیاش در TED به نظر من این جمله است: «جهان به واسطه نقشههای ما از جهان تغییر میکند.»
ما باید از بچهها بخواهیم نقشه زندگیشان را بکشند. شک نداشته باشید این کار سرآغاز یکی از بزرگترین تحولات در زندگی بچهها خواهد شد. آنها نقشه میکشند و سپس میبینند کجا هستند و میخواهند کدام سرزمین را فتح کنند و هر چه میگذرد دنیا و نقشه آنها بزرگتر خواهد شد. آن زمان است که یادگیری و تحصیل دیگر برایشان اجبار یا قرارداد نخواهد بود. با نقشه پیش رفتن به بچهها یاد خواهد داد هر فرصتی که از دست میرود، هزینهای دارد و آنها باید زمانی که در اختیار دارند را صرف اموری کنند که به پیشرفت آنها در نقشه کمک کند.
جان گرین در پایان سخنرانی خود در TED میگوید: «آموختن مثل نقشهنگاری است، عوض این که آموختن را موانع قراردادی فرض کنیم که باید از رویشان بپریم، باید نقشهای بپنداریم که مرزهایش وسوسهمان میکند سرزمینهای جدید را نیز ببینیم.»